Saturday, September 6, 2008

به یاد بود از شهید احمد شاه مسعود قهرمان ملی کشور


دو شنبه 18 سنبله مصادف است به سالروز غروب آفتاب پر درخشش و اسطوره مقاومت افغانستان. درست هفت سال قبل در چنین روزی تیرگی درد، و اندوه فضای افغانستان را پوشید و یگانه امید کشور برای استقلال، اتحاد و حریت کشورچشم از جهان پوشید. امروز که هفت سال ازین غم میگذرد مسعود عزیز قهرمان ملی کشور با خاطره هایش در کنار مان ایستاده است و نسل جوان کشور را به راهی فرامیخواند که تلاش و مبارزه برای زنده نگهداشتن حیثیت و مرام های کشور تاریخی ماست. این قهرمان تبار ابو مسلم خراسانی یادبودی را از خاطره ها و رشادت های بزرگان این خطه به ما به ارمغان میآورد.


امروز در اندوه هفتمین سالگرد غروب اسطوره مقاومت دهه بیست کشور مینشینیم. با گذشت هفت سال حوادث مهمی در کشور رخ داده اند که همه و همه شهامت، پایداری، استقامت، مردانگی، بزرگی و قهرمان بودن مسعود بزرگ را به اثبات میرسانند. همانند شهروندان دیگر کابل در هنگام جنگ های تحمیل شده استعمار سیاه بالای کشورم رنج های بسیاری را متحمل شدم ولی میدانم که هرچند صحنه ها تنگ تر میشد و روزها دشوارتر مسعود عزیز مانند امید تابناک به ما خاطره میبخشید و برای ما تکیه گاه محکمی از رهبری زمانش شده بود. امروز با گذشت هفتسال و با کارکرد با افراد و اتباع کشور های مختلف در افغانستان دانستم که احمد شاه مسعود بزرگ دیگر افتخاراتش تنها به افغانستان تعلق نمیگیرد بلکه اتباع کشورهای مختلف در اکناف جهان او را بزرگ میپندارند و احترامش مینمایند.


روحت شاد باد ای قهرمان بزرگ- مسعود عزیز راه تو ادامه دارد


قطعه شعری را به زبان انگلیسی از حماسه بقایی حضرتی شاعر جوان که در هنگام سرودن این شعر 10 سال داشتند و در کشور سویدن زندگی مینمایند به شما پیشکش میدارم.


با خواندن این شعر تفکر کنید که چه الهامی ازین بزرگمرد تاریخ کشورم قریحه شعری یک طفل 10 ساله را بر می انگیزد تا با این زیبایی بسراید. بدون شک عشق پاکی که در دلهای همه ما با حضور و الطاف خداوندی گنجانیده شده است.


To Ahmed Shah Masoud
I can not find words enough to express my sadness.

‎I do not have tears enough to wash away my madness.‎

I long but not enough to meet you

I cry but not loud enough to reach you.‎

I reminisce in memory of all your smiles

I feel remorse for all your struggles and walked miles

I grew up with your name on my lips, my heart, my soul...‎

I would have loved to meet you

to have kissed your hand

to have fallen at your feet

You taught and gave us liberty ‎

You freed us from the invisible chains‎

You gave us hope when there was none‎

You gave us life when we were dead‎

Please accept my congratulationsfor your dream has come true‎

Your Afghanistan is now free

‎Your people are proud, for everyone to see.

‎Please rest now and let us make you proud,

‎the way you have made us proud.‎

Written by: Hamasa Baqaiy Hazrati

برای مطالعه بیشتر در مورد این شعر روی این سایت کلیک نمایید

No comments: