Sunday, August 10, 2008

کوه دلگیر است

مسعودعزیز هر آنی در خاطره های دانشجویان همانند آرزوی تابناک، با آرمان های روشنت زنده میشوی.
خاطره ات شاد باد ای شهید پر افتخار ملتم!ت

کوه دلگیر است
باز کوه ودره اندوه گران دارد
کوه پنداری که دلگیر است
دره پنداری که خاموش است
باز سهرابی به خاک افتاد
باز تهمینه سیه پوش است

زخم این سهراب از شمشیر رستم نیست
دشمن این پهلوان دیو است آدم نیست
قصه گویی طوس اگر میبود مویها میکرد و خون از خامه میبارید
داستان کشتن سهراب را اینبار طرح تازه میبخشد

ای بلوط سخت جان ای قهرمان ای مرد
من نمیدانم چی صبحی از نشیب دره ها افراختی قامت
ای نمود از تکاپو ای سراپا استقامت
قصه ها و غصه هایت را گرچه از نزدیک نشنیدم
لیک دردی را که تو فریاد میکردی من به چشم خویش میدیدم

صبح میلادت به یادم نیست
شام مرگت لیک از یادم نخواهد رفت

No comments: